hang-upدیکشنری انگلیسی به فارسیآویزان کردن، ماندن، در حال معلق ماندن، زنگ زدن، به صحبت تلفنی خاتمه دادن
گشت و واگشتhub and spoke tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که در آن مکانی بهعنوان اقامتگاه مرکزی در نظر گرفته میشود بهطوریکه شرکتکنندگان میتوانند شبهنگام بعد از سفرهای روزانه به آنجا بازگردند
آییننامۀ بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندریinternational ship and port facility codeواژههای مصوب فرهنگستانآییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای تأمین و ارتقای امنیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست اختـ . آییننامۀ باکوب ISPS code
نشانک قطعhang-up signalواژههای مصوب فرهنگستاننشانک/ سیگنالی که وقتی کاربر گوشی را میگذارد، برای مرکز تلفن ارسال میشود تا مرکز اطلاع یابد که تماس به پایان رسیده است و خط را آزاد کند متـ . سیگنال قطع
hang upدیکشنری انگلیسی به فارسیآویزان کردن، ماندن، در حال معلق ماندن، زنگ زدن، به صحبت تلفنی خاتمه دادن
زنجیرقائمup-and-downواژههای مصوب فرهنگستاندر عملیات لنگربرداری، معمولاً مرحلهای پیش از مرحلۀ لنگرآونگ، که در آن مرحله زنجیر با سطح آب زاویۀ 90 درجه میسازد
hang upدیکشنری انگلیسی به فارسیآویزان کردن، ماندن، در حال معلق ماندن، زنگ زدن، به صحبت تلفنی خاتمه دادن
نشانک قطعhang-up signalواژههای مصوب فرهنگستاننشانک/ سیگنالی که وقتی کاربر گوشی را میگذارد، برای مرکز تلفن ارسال میشود تا مرکز اطلاع یابد که تماس به پایان رسیده است و خط را آزاد کند متـ . سیگنال قطع