نمایش پیشامدیhappeningواژههای مصوب فرهنگستانشکلی از نمایش مدرن و غیرقراردادی و تجربی که غالباً اجرای آن از یک مکان عمومی آغاز میشود و در سیر تکوینی خود تحت تأثیر عوامل محیطی فیالبداهه گسترش مییابد
پیشامددیکشنری فارسی به انگلیسیaccident, event, circumstance, contingent, development, happening, hazard, incident
حادثهدیکشنری فارسی به انگلیسیadventure, accident, casualty, circumstance, episode, event, happening, incident
رخداددیکشنری فارسی به انگلیسیaccident, development, episode, event, happening, incident, occasion, occurrence, stroke
رویداددیکشنری فارسی به انگلیسیaffair, circumstance, development, episode, event, happening, incident, occasion, occurrence