ورککلغتنامه دهخداورکک . [ وَ ک َ ] (اِ) کرکس است که مردارخوار باشد.(آنندراج ). بازی که مردار میخورد. (ناظم الاطباء).
عراقیکلغتنامه دهخداعراقیک . [ ع ِ ی َ ] (ص مصغر) مصغر عراقی ،منسوب به عراق بقصد تحقیر. || خطابی تحقیرآمیز «عراقی » را : و این نابکار عراقیک رادست کوتاه کنی از کرد و عرب . (تاریخ بیهقی ص 527).