بندرگاه، لنگر گاه، پناه گاه، پناه دادن، پناه بردن، لنگر انداختن
ناحیۀ محفوظ و امن طبیعی یا مصنوعی برای توقف کشتیها
شهوت انگیز
بندرگاه امن
بندر بندر
پرل هاربر
مهماندار، تاکستان، محور، باغ میوه، چمن، میله
مخفی کردن، پناه دادن، پناه بردن، لنگر انداختن
حواس پرت
harbormaster، رئيس بندر، مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
harborer
harborough
harbor
بی رحم
بالاخره
کارگر