hardدیکشنری انگلیسی به فارسیسخت، در مضیقه، دشوار، مشکل، سفت، شدید، سنگین، قوی، سخت گیر، زمخت، قسی، ژرف، نامطبوع، معضل، خسیس، پرصلابت، پینه خورده، فربه
چنگۀ دندانهفنریspring-tine harrow, spring-tooth harrowواژههای مصوب فرهنگستانچنگهای با چند ردیف دندانه یا میلههای فنری که بر روی یک محور سوارند و برای تنظیم عمق قابلیت چرخش دارند
چنگه 2harrowواژههای مصوب فرهنگستانوسیلۀ خاکورزی ثانویه برای به هم زدن خاک در عمق کم و از بین بردن علفهای هرز و مخلوط کردن مواد مختلف با خاک