عفکاءلغتنامه دهخداعفکاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعفک . (اقرب الموارد). ج ، عُفک . (اقرب الموارد). رجوع به أعفک شود. || شترماده ای که در آن اندک سرکشی باشد. (منتهی الارب ). ناقه که در آن صعوبت و سختی باشد. (از اقرب الموارد).
افقویلغتنامه دهخداافقوی . [ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان برون بخش حومه ٔ شهرستان فردوس . محلی کوهستانی و معتدل و سکنه ٔ آن 310 تن است . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، پنبه ، ابریشم و شغل اهالی زراعت و گله داری ، قالیچه بافی . راه آن مالرو است و دبستان دارد. (ا