درخودماندگیautismواژههای مصوب فرهنگستاناختلالی روانی که شواهد نخستین آن در اوایل کودکی ظاهر میشود و کودک مبتلا در برقرار کردن ارتباط و تعامل اجتماعی و بازی کردن نقایص چشمگیری دارد
درخودماندگی بهنجارnormal autismواژههای مصوب فرهنگستانویژگی هفتههای اول رشد که در آن شیرخواران کاملاً در خود فرومیروند و نسبت به محرکهای بیرونی بیتوجه هستند
حتملغتنامه دهخداحتم . [ ح َ ] (ع ص ) ساده . بی آمیغ. بحت . محت . صرف . و بدین معنی مقلوب محت است . || قضا. ج ، حُتوم . || واجب . ناگزیر. لازم . چیزی که بجا آوردن آن واجب باشد: الوترلیس بحتم ِ کالصلوةالمکتوبة (حدیث ). (منتهی الارب ).
حتملغتنامه دهخداحتم . [ ح َ ] (ع مص ) واجب کردن . (ترجمان القرآن ) (دهار) (زوزنی ) (تاریخ بیهقی ). واجب کردن کار بر کسی . (منتخب ). || قضاء. حکم کردن . قضا راندن . || محکم بکردن کار. (تاریخ بیهقی ). محکم کردن . استوار کردن .