خرم خراملغتنامه دهخداخرم خرام . [ خ ُرْ رَ خ َ ] (نف مرکب ) خوش خرام . نیکوخرام : ای حاجبی که بر فلک آبگون هلال در رشک نعل مرکب خرم خرام تست . سوزنی .خرامیدنش باد بر خرمی که ماهی چو شاهیست خرم خرام .سوزنی .</p
دلیریدیکشنری فارسی به انگلیسیbraveness, bravery, courage, gameness, gaminess, hardihood, hardiness, heroism, nerve, prowess, valiance, valor