huddlesدیکشنری انگلیسی به فارسیهودل، ازدحام، اجتماع افراد یک تیم، درهم ریختگی، کنفرانس مخفیانه، روی هم ریختن، روی هم انباشتن، ازدحام کردن
addlesدیکشنری انگلیسی به فارسیافزودن، ضایع شدن، ضایع کردن، فاسد کردن، گیج کردن، خرفت کردن، عیب دار کردن