علالالغتنامه دهخداعلالا. [ ع َ ] (اِ صوت ) بانگ و شور و غوغا. (برهان ) (ناظم الاطباء). علالوش . هیابانگ : بجه از جو، سوی ما آ، که تماشاست در این سوستر اﷲ علینا، چه علالاست در این کو. مولوی .- علالای سگ ؛ پار
ولیلالغتنامه دهخداولیلا. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسلیان بخش سوادکوه شهرستان قائم شهر. سکنه ٔ آن 130 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
علالافرهنگ فارسی عمید۱. بانگ؛ فریاد؛ شوروغوغا؛ هیاهو.۲. صدای سگ؛ عوعو سگ: ◻︎ گفت از بانگ و علالای سگان / هیچ واگردد ز راهی کاروان؟ (مولوی: ۸۴۹).