hopsدیکشنری انگلیسی به فارسیهویج، رازک، ابجو، افیون، طفره، روی یک پا جستن، رازک بار اوردن، لی لی کردن، جست وخیز کوچک کردن، رقصیدن، پرواز دادن، لنگان لنگان راه رفتن، پلکیدن، خمیدن
haspsدیکشنری انگلیسی به فارسیهسپس، ماکو، چفت، کلاف، قرقره، ماسوره، بستن، چفت کردن، دور چیزی پیچیدن، چفتی کردن