houndsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسب ها، سگ تازی، سگ شکاری، ادم منفور، با تازی شکار کردن، تعقیب کردن، پاپی شدن
پیوند خفانشیchoke jointواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای اتصال دو مقطع موجبَر که در آن، بدون وجود پیوستگی فلزی در سطوح داخلی دو بخش موجبَر، انتقال انرژی صورت میگیرد
hauntsدیکشنری انگلیسی به فارسیخالی از سکنه، امد و شد زیاد، محل اجتماع تبه کاران، مراجعه مکرر، امیزش، پاتوغ، خطور کردن، دیدار مکرر کردن، پیوسته امدن به، تردد کردن، زیاد رفت و آمد کردن در