گیاخاکhumusواژههای مصوب فرهنگستانمادهای بیشکل به رنگ قهوهای تیره که حاصل تجزیۀ بقایای موجودات زندۀ مختلف بهویژه گیاهان است
لجن گیاخاکیhumus sludgeواژههای مصوب فرهنگستانلایهای میکربی که از صافی زیستی کنده شده است و معمولاً در حوض تهنشینی نهایی از فاضلاب جدا میشود
حموزلغتنامه دهخداحموز. [ ح َ ] (ع ص ) ضابط و نگاهدارنده بهوش . (منتهی الارب ): انه لحموز لما حمزه ؛ اَی ضابط لماضمه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
لجن گیاخاکیhumus sludgeواژههای مصوب فرهنگستانلایهای میکربی که از صافی زیستی کنده شده است و معمولاً در حوض تهنشینی نهایی از فاضلاب جدا میشود