حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح َ ] (ع ص ) (نعت فاعلی ) ناقة حفول ؛ ناقه ٔ بسیار شیر در پستان . (از اقرب الموارد).
حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح َ وَ ] (ع اِ) درختی است مانند درخت انار ثمر آن مانندآلو و تلخ باشد و آنرا خورند. (از اقرب الموارد).
حفوللغتنامه دهخداحفول . [ ح ُ ] (ع مص ) حفل و حفیل در تمام معانی . (از اقرب الموارد). رجوع به حفل و حفیل شود.
هوفللغتنامه دهخداهوفل . [ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ سوسنگرد شهرستان دشت میشان .کنار رود کرخه قرار دارد و دارای 200 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).