حاشیۀ جنگلforest edgeواژههای مصوب فرهنگستانمحل برخورد جنگل با اراضی غیرجنگلی، مانند مزرعه، مرتع، سطوح آبی یا اراضی انسانساخت
قانون هسHess's lawواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که نشان میدهد گرمای پخششده یا جذبشده در واکنش شیمیایی یکمرحلهای یا چندمرحلهای یکسان است متـ . قانون ثابت بودن جمع گرماها law of constant heat summation
اُفت حاشیهedge drop-offواژههای مصوب فرهنگستانعارضهای در سطح راه که سبب میشود فاصلۀ عمودی لبۀ روسازی تا سطح شانه از حد مجاز بیشتر شود
پرورش حاشیۀ جنگلforest edge tendingواژههای مصوب فرهنگستانعملیات پرورشی حاشیۀ جنگل که به بهبود کمّی و کیفی گونههای درختی و درختچهای و ساختار پلکانی آن منجر میشود
adviceدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاوره، مشورت، نصیحت، اندرز، نظر، پند، رایزنی، خبر، مصلحت، صوابدید، اگاهی، اطلاع