illnessesدیکشنری انگلیسی به فارسیبیماری ها، بیماری، مرض، ناخوشی، کسالت، خستگی، عارضه کسالت، اهو، شرارت، بدی، سقم
بدحالیillness 1واژههای مصوب فرهنگستانبدتر شدن حالتها و کارکردهای جسمی و اجتماعی و عاطفی و ذهنی فرد در مقایسه با وضعیت قبلی او
بیماریدیکشنری فارسی به انگلیسیaffection, complaint, disease, disorder, ill, illness, malady, patho-, sickness
illnessesدیکشنری انگلیسی به فارسیبیماری ها، بیماری، مرض، ناخوشی، کسالت، خستگی، عارضه کسالت، اهو، شرارت، بدی، سقم