imbroglioدیکشنری انگلیسی به فارسیimbroglio، سوء تفاهم، درهم و برهم، مسئله غامض، قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب
imbrogliosدیکشنری انگلیسی به فارسیimbroglios، سوء تفاهم، درهم و برهم، مسئله غامض، قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب
نابساماندیکشنری فارسی به انگلیسیbroken, huggermugger, imbroglio, inchoate, messy, snarly, untidy, upside down
imbrogliosدیکشنری انگلیسی به فارسیimbroglios، سوء تفاهم، درهم و برهم، مسئله غامض، قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب