درونبُردimportواژههای مصوب فرهنگستانیکی از زیرگزینههای پرونده که برای آوردن یک پرونده همراه با تغییر قالب از نرمافزاری دیگر به درون نرمافزار جاری به کار میرود
حبیرلغتنامه دهخداحبیر. [ ح َ ] (اِخ ) نام محلی به حجاز است . فضل بن عباس الهی گوید : سقی دمن المواتل من حبیربواکر من رواعد ساریات .و ممکن است شاعر از کلمه ٔ حبیر معنی لغوی سحاب را خواسته باشد.(معجم البلدان ).
impartsدیکشنری انگلیسی به فارسیاعطا می کند، ابلاغ کردن، افشاء کردن، رساندن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، افاضه کردن
impartsدیکشنری انگلیسی به فارسیاعطا می کند، ابلاغ کردن، افشاء کردن، رساندن، بیان کردن، سهم دادن، بهرهمند ساختن، افاضه کردن