improvedدیکشنری انگلیسی به فارسیبهبود یافته، بهتر کردن، اصلاح کردن، بهبودی دادن، پیشرفت کردن، بهبودی یافتن، اصلاحات کردن، تکمیل کردن
improveدیکشنری انگلیسی به فارسیبهتر کردن، اصلاح کردن، بهبودی دادن، پیشرفت کردن، بهبودی یافتن، اصلاحات کردن، تکمیل کردن
برآوردگر بهساختهimproved estimatorواژههای مصوب فرهنگستانبرآوردگری که با تغییر مختصری در فرمول آن، اصلاح شده باشد
تلویزیون بهنماenhanced TV, EDTV, improved definition TV, IDTVواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سامانۀ پخش تلویزیونی که بدون نیاز به الزامات تلویزیون وضوحبالا باعث بهبود وضوح تصویر میشود