in sightدیکشنری انگلیسی به فارسیبینش، بصیرت، درون بینی، بینش، بصیرت، فهم، فراست، بینایی، درون بینی، چشم باطن
هن و هنلغتنامه دهخداهن و هن . [ هَِ ن ْ ن ُ هَِ ن ن ] (اِ صوت ) کنایه از نفس نفس زدن حاصل از خستگی و یا بیماری است .
مسافت دید بینابینیintermediate sight distanceواژههای مصوب فرهنگستانمسافت لازم برای توقف دو خودرو برای اجتناب از برخورد، در مسیر دو طرفه
inدیکشنری انگلیسی به فارسیکه در، به، از، با، بر حسب، توی، در ظرف، بالای، روی، هنگام، در توی، اندر، نزدیک، بطرف، نزدیک ساحل