incenseدیکشنری انگلیسی به فارسیبخور دادن، بخور خوشبو، بخور دادن به، تحریک کردن، تهییج کردن، خشمگین کردن
incenseدیکشنری انگلیسی به فارسیبخور دادن، بخور خوشبو، بخور دادن به، تحریک کردن، تهییج کردن، خشمگین کردن
incenseدیکشنری انگلیسی به فارسیبخور دادن، بخور خوشبو، بخور دادن به، تحریک کردن، تهییج کردن، خشمگین کردن
frankincenseدیکشنری انگلیسی به فارسیبنفش، کندر، لبان، بوته کندر، درخت کندر سرخ، کندر هندی، درخت مرمکی