inducesدیکشنری انگلیسی به فارسیالقا می کند، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن
inducesدیکشنری انگلیسی به فارسیالقا می کند، وادار کردن، تحریک شدن، اعوا کردن، استنتاج کردن، تهییج شدن
superinduceدیکشنری انگلیسی به فارسیبرداشتن، تخحت فشار قرار گرفتن، تجدید فراش کردن، کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن