زیرساختinfrastructureواژههای مصوب فرهنگستان[حملونقل درونشهری-جادهای] تمام اجزای ثابت سامانههای حملونقل مانند حریم راه، خطوط مسیر، تجهیزات علامتدهی، ایستگاهها، محوطههای پیاده ـ سوار، ایستگاههای اتوبوس و امکانات نگهداری [رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] مجموعۀ عناصر پایهای برای انجام یک فعالیت یا ایجاد یک سامانه
زیرساخت سبزgreen infrastructureواژههای مصوب فرهنگستانشبکة بههمپیوستهای از پهنههای طبیعی انسانساخت که ارزشها و عملکردهای بومسازگان طبیعی را حفظ میکند و ضمن پایدار کردن آبوهوای تمیز، منافع گستردهای برای مردم و حیاتوحش فراهم میآورد
زیرساخت اطلاعاتیinformation infrastructure, infostructureواژههای مصوب فرهنگستانمبانی مشترک و ضابطهمند و تکاملیابندهای که از ایجاد و استفاده و انتقال و ذخیرهسازی و حفظ اطلاعات پشتیبانی میکند
زیرساخت مدیریت حق ویژهprivilege management infrastructureواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ کامل فرایندهای لازم برای ارائۀ خدمات مربوط به اعطای اختیارات ویژه
زیرساخت مدیریت کلیدkey management infrastructureواژههای مصوب فرهنگستانهمۀ بخشهای مربوط به پشتیبانی و تهیۀ ملزومات لازم برای مدیریت کلید شامل سختافزار و ثابتافزار و نرمافزارهای رایانهای و دیگر تجهیزات و مستندات
شالودهدیکشنری فارسی به انگلیسیbase, basis, bedding, cornerstone, foundation, ground, groundwork, infrastructure, nitty-gritty, substratum, substructure, underpinning
زیرساخت سبزgreen infrastructureواژههای مصوب فرهنگستانشبکة بههمپیوستهای از پهنههای طبیعی انسانساخت که ارزشها و عملکردهای بومسازگان طبیعی را حفظ میکند و ضمن پایدار کردن آبوهوای تمیز، منافع گستردهای برای مردم و حیاتوحش فراهم میآورد
زیرساخت مدیریت حق ویژهprivilege management infrastructureواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ کامل فرایندهای لازم برای ارائۀ خدمات مربوط به اعطای اختیارات ویژه
زیرساخت مدیریت کلیدkey management infrastructureواژههای مصوب فرهنگستانهمۀ بخشهای مربوط به پشتیبانی و تهیۀ ملزومات لازم برای مدیریت کلید شامل سختافزار و ثابتافزار و نرمافزارهای رایانهای و دیگر تجهیزات و مستندات