پایداری ذاتیinherent stabilityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پایداری هواگرد در هنگام پرواز که ناشی از ویژگیهای طراحی و نوع پیکربندی آن است
حالت ذاتیinherent caseواژههای مصوب فرهنگستانحالت نحوی ویژهای که فعل به برخی گروههای اسمی ژ ـ ساخت میدهد
پایداری ذاتیinherent stabilityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پایداری هواگرد در هنگام پرواز که ناشی از ویژگیهای طراحی و نوع پیکربندی آن است
حالت ذاتیinherent caseواژههای مصوب فرهنگستانحالت نحوی ویژهای که فعل به برخی گروههای اسمی ژ ـ ساخت میدهد
پایداری ذاتی سامانۀ برقinherent stability of a power systemواژههای مصوب فرهنگستانپایداری یک سامانۀ برق بهنحویکه حتی بدون واپایش خودکار نیز برقرار باشد
فطریدیکشنری فارسی به انگلیسیinborn, inbred, ingrown, inherent, innate, internal, native, natural, primeval, unstudied, untaught, visceral