inosculatingدیکشنری انگلیسی به فارسیتشخیص دادن، بهم پیوستن، درهم باز شدن، سردرهم اوردن، بهم اتصال دادن، امیختن
کشت در مایعliquid culture, broth cultureواژههای مصوب فرهنگستانکشت حاصل از تلقیح (inoculation) میکربها در یک محیط مایع
کشت اولیهprimary culture 2واژههای مصوب فرهنگستانکشت حاصل از تلقیح (inoculation) میکرب برگرفته از محیط طبیعی
کشت سنبهایstab cultureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کشت که در آن تلقیح (inoculation) از سطح تا عمق محیط کشت جامد انجام میشود