درونبُردimportواژههای مصوب فرهنگستانیکی از زیرگزینههای پرونده که برای آوردن یک پرونده همراه با تغییر قالب از نرمافزاری دیگر به درون نرمافزار جاری به کار میرود
حبورلغتنامه دهخداحبور. [ ح َب ْبو ] (ع اِ) بچه ٔ حباری . بچه ٔ شوات . جوجه ٔ هوبره . چوزه ٔ چرز. ج ِ حبابیر. (منتهی الارب ).
حبورلغتنامه دهخداحبور. [ ح ُ ] (ع مص ) حَبر. حَبَر. حَبْرَة. شاد شدن . (غیاث ). شادمانه شدن . (زوزنی ). شادمانی کردن . (دهار). || شاد کردن . (غیاث ). شادمانه کردن . حبر. (ترجمان القرآن ). و رجوع به حبر شود.