25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
installs
install
رکب
instal
instals
کار گذاشتن
بیشتر بدانید
اصطلاح
circumintestinal
چشمه گز
در حصار کردن حیوان
one hundred sixty
مهابة
جستوجوی دقیق
installing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نصب کردن، کار گذاشتن، منصوب نمودن
جستوجوی همآوا
unsteeling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
unsteeling
جستوجوی همقافیه
reinstalling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نصب مجدد