intakeدیکشنری انگلیسی به فارسیمصرف، تنفس، نیروی جذب شده، خورد، مدخل ابگیری، جای ابگیری، نیروی بکار رفته، مک، حقه، فرا گرفتگی، مقدار جذب چیزی به درون، مکیدن
میلبادامک هواintake camshaft, intake camواژههای مصوب فرهنگستانمیلبادامکی که در موتورهای دومیلبادامکبالا (DOHC) ، سوپاپهای هوا را باز و بسته میکند
حسگر دمای هوای ورودیintake air temperature sensor, intake temperature sensorواژههای مصوب فرهنگستانحسگری در مسیر هوای ورودی به موتور که نوسانات دمایی را تبدیل به نشانک الکتریکی میکند
intakesدیکشنری انگلیسی به فارسیمصرفی، تنفس، نیروی جذب شده، خورد، مدخل ابگیری، جای ابگیری، نیروی بکار رفته، مک، حقه، فرا گرفتگی، مقدار جذب چیزی به درون، مکیدن
میلبادامک هواintake camshaft, intake camواژههای مصوب فرهنگستانمیلبادامکی که در موتورهای دومیلبادامکبالا (DOHC) ، سوپاپهای هوا را باز و بسته میکند
intakesدیکشنری انگلیسی به فارسیمصرفی، تنفس، نیروی جذب شده، خورد، مدخل ابگیری، جای ابگیری، نیروی بکار رفته، مک، حقه، فرا گرفتگی، مقدار جذب چیزی به درون، مکیدن
دریافت روزانۀ پذیرفتنیacceptable daily intakeواژههای مصوب فرهنگستانمقدار مادۀ مغذی یا شیمیایی که مصرف روزانۀ آن در طول زندگی ظاهراً خطر قابلملاحظهای ندارد اختـ . درپ ADI
دریافت کافیadequate intakeواژههای مصوب فرهنگستانمقدار متوسط دریافت مواد مغذیای که براساس شواهد یا آزمایشها مصرف آنها در طول روز توصیه میشود اختـ . دَرک AI 1
جذب سریعrapid intakeواژههای مصوب فرهنگستانتشکیل اولین جلسۀ مشاوره ظرف 48 ساعت پس از اعلام آمادگی مُراجع برای شروع درمان