interestدیکشنری انگلیسی به فارسیعلاقه، بهره، سود، مصلحت، سهم، دلبستگی، فرع، تنزیل، علاقه و علاقمند کردن، ذینفع کردن، بر سر میل اوردن
علاقهinterestواژههای مصوب فرهنگستاناحساس رغبت و توجه به چیزی یا تمایل به آشنایی بیشتر و احیاناً نوعی همراهی و مشارکت با آن