interpretsدیکشنری انگلیسی به فارسیتفسیر می کند، تفسیر کردن، ترجمه کردن، درک کردن، ترجمه شفاهی کردن، معنی کردن
interpretدیکشنری انگلیسی به فارسیتفسیر، تفسیر کردن، ترجمه کردن، درک کردن، ترجمه شفاهی کردن، معنی کردن
enterpriseدیکشنری انگلیسی به فارسیشرکت، پروژه، سرمایه گذاری، تشکیلات اقتصادی، عمل تهورامیز، امرخطیر، اقدام مهم
misinterpretsدیکشنری انگلیسی به فارسیاشتباه تفسیر می شود، بد تعبیر کردن، بغلط تفسیر کردن، بد تفسیر کردن