لولهگذاریintubationواژههای مصوب فرهنگستانقرار دادن لوله در هواراه بهمنظور باز نگهداشتن آن یا انتقال هوشبرهای استنشاقی به درون نای و ششها
intubatingدیکشنری انگلیسی به فارسیلوله گذاری، لوله فرو کردن در، لوله گذاردن در، بوسیله لوله باز نگاه داشتن