inventدیکشنری انگلیسی به فارسیاختراع کردن، ساختن، ابداع کردن، از پیش خود ساختن، جعل کردن، چاپ زدن، تاسیس کردن، از خود در آوردن
invitingدیکشنری انگلیسی به فارسیدعوت کردن، خواندن، خواستن، طلبیدن، وعده گرفتن، مهمان کردن، وعده دادن، احضار کردن