ژاژهjabberواژههای مصوب فرهنگستانجریان پیوستۀ دادههای تصادفی که در نتیجۀ برخی خرابیها به شبکه منتقل میشود
jabbedدیکشنری انگلیسی به فارسیجابجایی، ضربت زدن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدن، سوراخ کردن، ضربت ناگهانی زدن