joyدیکشنری انگلیسی به فارسیشادی، لذت، خوشی، سرور، مسرت، خرسندی، فرح، طرب، حظ، شادی کردن، خوشحال کردن، لذت بردن از، خوشی کردن، خوشی دادن، مشعوف ساختن
توزیع خیدوchi square distributionواژههای مصوب فرهنگستانتوزیع احتمال مجموع مربعات تعدادی ثابت از متغیرهای تصادفی مستقل بهنجار/ نرمال استاندارد
انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
حفرهزایی آب داغhot water pittingواژههای مصوب فرهنگستانحفرهزایی برقشیمیایی/ الکتروشیمیایی در لولههای مسی سامانۀ آب گرم خانگی، ناشی از رسوب ذرات بسیارریز در جدارۀ داخلی لولهها که نقش کاتد را ایفا میکند و سبب از میان رفتن پوسه (film) محافظ مس میشود
اهرمکjoystickواژههای مصوب فرهنگستانافزارۀ اشارۀ اهرممانندی که در همۀ جهتها حرکت میکند و هدایتکنندۀ اشارهگر یا دیگر نشانههای نمایشی است