jumpدیکشنری انگلیسی به فارسیپرش، جهش، خیز، طفره، افزایش ناگهانی، ترقی، پریدن، جستن، جهش ناگهانی کردن، خیز زدن، وفق دادن، پراندن، جهاندن
پرتاب جفتjump shot, jumperواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال و هندبال (handball)، پرتاب توپ بهقصد سبد یا دروازه همراه با جهش بهنحویکه هر دو پا از زمین جدا شوند
jumpدیکشنری انگلیسی به فارسیپرش، جهش، خیز، طفره، افزایش ناگهانی، ترقی، پریدن، جستن، جهش ناگهانی کردن، خیز زدن، وفق دادن، پراندن، جهاندن