jumpsدیکشنری انگلیسی به فارسیجهش، پرش، خیز، طفره، افزایش ناگهانی، ترقی، پریدن، جستن، جهش ناگهانی کردن، خیز زدن، وفق دادن، پراندن، جهاندن
jumpدیکشنری انگلیسی به فارسیپرش، جهش، خیز، طفره، افزایش ناگهانی، ترقی، پریدن، جستن، جهش ناگهانی کردن، خیز زدن، وفق دادن، پراندن، جهاندن
صندلی تاشوjump seat/ jumpseatواژههای مصوب فرهنگستانصندلیای در اتاقک خلبان که خدمۀ پرواز از آن استفاده نمیکنند، اما سایر خدمۀ مجاز هواگَرد میتوانند آن را اشغال کنند