keelsدیکشنری انگلیسی به فارسیزبان ها، صفحات آهن ته کشتی، تیر ته کشتی، حمال کشتی، کشتی زغال کش، افتادن، دلسرد شدن، وارونه شدن، وارونه کردن، خنک شدن، خنک کردن، مانع سررفتن دیگ شدن، واژگون شدن
سوارة مازکrider keelson,false keelsonواژههای مصوب فرهنگستاندر کشتیهای چوبی بزرگ، تیر طولی نسبتاً کمقطری که بر روی مازک سوار است و زبرباریکههای (garboard strakes) بدنه را به آن وصل میکنند
مازک جانبیside keelson, sister keelsonواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو تیر طولی که موازی با مازک و در دو پهلوی آن در فاصلة دوسوم تا میانای شناور (middle-line) و یکسوم تا خن قرار دارد و به استحکام کف بدنة کشتی کمک میکند
تختة مازکkeelson boardواژههای مصوب فرهنگستانتختهای که آن را بر روی سطح زبرین زهوار مازه نصب میکنند و لبههای تختههای دیگر و پایههای نیمکت قایق بر روی آن سوار میشود
زبانة مازکkeelson lugواژههای مصوب فرهنگستانهریک از اتصالات چوبی که از آن برای وصل کردن تختههای قایق به مازک استفاده میکنند