keenerدیکشنری انگلیسی به فارسیبامزه تر، مشتاق، شدید، مایل، تیز، زیرک، قوی، حساس، تند، حاد، خاطرخواه، با هوش
کنرلغتنامه دهخداکنر. [ ک َ ن َ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل کنار پارسی دانسته و آن را حاشیه ٔ شال کشمیر معنی کرده است . و رجوع به دزی ج 2 ص 492 شود.
کنیرلغتنامه دهخداکنیر. [ ک َ ] (ص ) کاهل . (جهانگیری ). شخص تنبل و غافل . (ناظم الاطباء). || بسیارخوار. (جهانگیری ). پرخوار و شکم پرست . (ناظم الاطباء).
کنیرلغتنامه دهخداکنیر.[ ] (اِ) طنابی که از الیاف پوست نارجیل کنند و کشتی ها را بدان بندند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).