ciphersدیکشنری انگلیسی به فارسیرمزهای، رمز، حروف یا مهر رمزی، عدد صفر، صدر، سری کردن، حساب کردن، صفر گذاردن، برمز دراوردن
skippersدیکشنری انگلیسی به فارسیاسکایپ ها، کاپیتان، فرمانده یا خلبان هواپیما، ناخدای کشتی، رهبر، فرمانده کشتی بازگانی، جست و خیزکننده