کیک، کلیسا، کلیسای اسکاتلند، به کلیسا رفتن
دمدمی مزاجی، تغییر ناگهانی، تناقض گویی، تغییر فکر، تغییر جهت دادن
دمدمی مزاجی
تهیه قالب
مهر و موم و معجزه
قرق . [ ق ُ رَ ] (ترکی ، اِ) قُرُق . رجوع به قُرُق شود.
کورکر
شوخی کردن
کرکوک
کیرس، کلیسا، کلیسای اسکاتلند
کیرکمن
church, kirk, sanctuary, tabernacle
کرکیارد
الکساندر سلکیرک
unkirk
steenkirk
دونکرک
سلکیرک