لوـ لوlo-lo, lift-on lift-offواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بارگیری و تخلیه، بهویژه در کشتیهای بارگُنجی، که در آن از جرثقیل برای جابهجایی بار استفاده میشود
دور افتخار1lap of honour/lap of honorواژههای مصوب فرهنگستاندور ابراز شادی تیم یا ورزشکاران فاتح در زمین یا راهه/ پیست
دور آخرbell lapواژههای مصوب فرهنگستانآخرین دور در مسابقاتی، مانند دوومیدانی و دوچرخهسواری، که با صدای زنگ اعلام میشود
دور افتخار2victory lapواژههای مصوب فرهنگستاندر دوومیدانی، دور ابراز شادی دونده یا، در مواد امدادی، دوندگان فاتح
lapدیکشنری انگلیسی به فارسیدامن، محل نشو ونما، دامن لباس، لبه لباس، لیس زدن، شلپ شلپ کردن، حریصانه خوردن، با صدا چیزی خوردن، تاه کردن، پیچیدن
overlapدیکشنری انگلیسی به فارسیهمپوشانی، رویهم افت، روی هم افتادن، رویهم افتادن، اصطکاک داشتن، اشتراک داشتن