لیسا، کمند، طناب، طناب خفت دار، خام
لصوز. [ ل ُ] (ع ص ، اِ) دزدان . لغة فی اللصوص . (منتهی الارب ).
لشها ،اوباش
افراد پست.
اراذل.
لصوص . [ ل ُ ] (ع مص )لصوصة. لصوصیة. لصص . لصاص . دزدیدن . (منتهی الارب ).