leaningدیکشنری انگلیسی به فارسیتکیه دادن، طبع، تمایل، علاقه شدید به چیزی، تمایلات، میل، انحراف، کجی، متکی
لانگنلغتنامه دهخدالانگن . [ گ ُ ] (اِخ ) نام کرسی از ولایت (ژیرنْد) در فرانسه ، بساحل گارُن . دارای راه آهن و 4661 تن سکنه است .
انعطاف در برابر فشارleaning against the wind, leaning into the windواژههای مصوب فرهنگستانسیاست پولی پادچرخهای که براساس آن بانک مرکزی برای کاهش تورم، سیاستهای انقباضی و برای رشد اقتصاد و برونرفت از رکود، سیاستهای انبساطی اجرا میکند
کجیدیکشنری فارسی به انگلیسیcrookedness, hull, leaning, nacre, nacreous, obliquity, shell, skew, slant, slope
خمشدیکشنری فارسی به انگلیسیangle, bend, bias, bight, bow, buckle, decline, deflection, leaning, loop, sway
پاکسازی میدانصفرzero field cleaningواژههای مصوب فرهنگستانسادهترین شیوة پاکسازی با انرژی گرمایی در میدان مغناطیسی صفر
پیشتمیزکاریprecleaningواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن با گردانیدن مخلوط گرم پلیفسفات با دمای 60 درجۀ سلسیوس و ضدکف با پ.هاش حدود 5/5 تا 7 در کل سامانۀ خنککنندۀ آب، آلودگیهایی مانند گریس و روغن و محصولات خوردگی را از سطح تجهیزات فلزی نو میزدایند تا بتوان با پوسۀ (film) بازدارندۀ خوردگی از سطوح محافظت کرد
تمیزکاری آبیaqueous cleaningواژههای مصوب فرهنگستانتمیزکاری سطح فلز و آمادهسازی آن برای عملیات بعدی با استفاده از محلولهای آبی حاوی ترکیبات عامل سطحفعال و نمکهای قلیایی و عامل منزویساز
تمیزکاری آندیanodic cleaningواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تمیزکاری برقکافتی که در آن قطعۀ موردنظر آند واقع میشود