leathersدیکشنری انگلیسی به فارسیپوست، چرم، بند چرمی، قیش، قیش چرمی، چرمی کردن، چرم گذاشتن به، شلاق زدن
loitersدیکشنری انگلیسی به فارسیلاتین، با تنبلی حرکت کردن، پابپاورکردن، درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر پاییدن
littersدیکشنری انگلیسی به فارسیبستر، تخت روان، کجاوه، زایمان، محمل، ریخته و پاشیده، اشغال، اشغال پاشیدن، زاییدن