lemmasدیکشنری انگلیسی به فارسیlemmas، اصل موضوع، خلاصهءکتاب، عنوان، مقدمهموضوع، صغرای قیاس منطقی، کبرای قیاس منطقی
بُنواژهlemma 1واژههای مصوب فرهنگستاندر فرهنگنویسی و واژگانشناسی، عنصری در ابتدای مدخلهای فرهنگ لغت که نمودی انتزاعی از صورتهای مختلف یک واژه است
چگلمشلغتنامه دهخداچگلمش . [ چ ِ گ ِ م ِ ] (ترکی ، ن مف ) در زبان ترکی ، به معنی کشیده شده . (از غیاث ) (از آنندراج ). اما صحیح کلمه چکلمش است .
لمزلغتنامه دهخدالمز. [ ل َ ] (ع مص ) آشکار شدن پیری در کسی . || اشاره کردن به چشم و مانند آن . اشاره ٔ با چشم یا سر و مانند آن . همز.نبز. || عیب کردن . منه قوله تعالی : منهم من یلمزک فی الصدقات . (قرآن 58/9). عیب نهادن بر. نَبْز. || ز