leadsدیکشنری انگلیسی به فارسیمنجر می شود، سرب، هدایت، رهبری، تقدم، سبقت، مدرک، شاقول گلوله، سر پوش، پیش افت، راه آب، راهنمایی، رهبری کردن، سوق دادن، هدایت کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بردن، بران داشتن، راهنمایی کردن
lettingدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن
lettedدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه داده شد، اجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن
letterدیکشنری انگلیسی به فارسینامه، حرف، کاغذ، عریضه، ادبیات، نویسه، مرسوله، مراسله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، موجر، دانش، اجازه دهنده، خط، با حروف نوشتن، با حروف علامت گذاشتن
lettingدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن
lettedدیکشنری انگلیسی به فارسیاجازه داده شد، اجازه دادن، گذاشتن، رها کردن، ول کردن، اجاره دادن، اجاره رفتن، درنگ کردن