limberدیکشنری انگلیسی به فارسیلیبره، تمرین نرمش کردن، خم کردن، تا کردن، خمیده کردن، خمیده، مطیع، تاشو، خم شو، نرم
lumberدیکشنری انگلیسی به فارسیچوب، الوار، تخته، تیربریده، سلانه سلانه راه رفتن، الوار را قطع کردن، سنگین حرکت کردن، چوب بری کردن