کبد، در کسوت، دارای لباس
کبد
سفید کبد
لیلی کبیر، جبون، بزدل، ترسو، ضعیف النفس
leveret، خرگوش کوچک، بچهء خرگوش یکساله
اهرم، اهرم کردن، بااهرم بلند کردن، تبدیل به اهرم کردن
liveried
liveried, uniformed
غیرقابل تحمل