livesدیکشنری انگلیسی به فارسیزندگی می کند، زندگی، عمر، حیات، جان، دوام، زیست، دوران زندگی، حبس ابد، مدت، رمق
لوش لوشلغتنامه دهخدالوش لوش . (ص مرکب ) پاره پاره : گر بجنبد در زمان گیردش گوش بر زمین زن تا که گردد لوش لوش .عیوقی .