losesدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست می دهد، از دست دادن، باختن، گم کردن، شکست خوردن، مفقود کردن، تلف کردن، زیان کردن
loosesدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست می دهد، ظهور، شل و سست شدن، رها کردن، برطرف کردن، نرم و ازاد شدن، حل کردن، سبکبار کردن، درکردن، از قید مسئوليت ازاد ساختن
تلفات مواد غذاییfood lossesواژههای مصوب فرهنگستانمواد هدررفته در مراحل تولید و نگهداری و توزیع و حملونقل و مصرف مواد غذایی
glossesدیکشنری انگلیسی به فارسیبراق، تاویل، تفسیر، شرح، حاشیه، نرمی، صافی، براقی، جلا، جلوه ظاهر، تفصیل، توضیح، سفرنگ، تصریح، صیقل دادن، تاویل کردن، برق انداختن، حاشیه نوشتن بر، تفسیر کردن، خوش نما کردن
تلفات مواد غذاییfood lossesواژههای مصوب فرهنگستانمواد هدررفته در مراحل تولید و نگهداری و توزیع و حملونقل و مصرف مواد غذایی